آفتابنیوز : سرویس بین الملل-شبکه خبری "سی ان ان" در گزارشی با اشاره به این که آمریکاییها عموما در طول تاریخ از دیکتاتورها برای مقابله با دشمنان خود استفاده کردهاند، مینویسد این استراتژی نتایج مخربی داشته است.
به گزارش آفتابنیوز؛ در ادامه، ترجمه این گزارش آمده است: "فرانکلین روزولت" رییس جمهوری سابق امریکا روزگاری درباره "آناستازیو سوموزا" دیکتاتور سابق نیکاراگوئه گفته بود: "او یک حرامزاده است اما حرامزاده ما". او در سال 1939 میلادی این صحبت را مطرح کرده بود. میتوانید تصور کنید که او سیگار و مشروب در دست بوده، زمانی که در مورد ریئل پالتیک و یا با نگاهی واقعگرایانه در عرصه نظریات روابط بینالملل صحبت کرده است. این استراتژی شناخته شده "دشمن دشمن من دوست من است". پیروی از این استراتژی باعث ایجاد بزرگترین اشتباهات و فجایع ژئوپولیتیک برای امریکا شده است. در این استراتژی هر چند شما منافع کوتاهمدتی به خصوص در دوران جنگ و بحران کسب میکنید با این حال، از طریق تعامل با دیکتاتورها باعث زیر سوال رفتن اعتبار اخلاقی امریکا میشوید و اغلب زمینه بروز جنگهای بعدی را فراهم میکنید.
اکنون دولت ترامپ نیز به نظر میرسد در مورد عربستان سعوی و پرونده قتل جمال خاشقجی روزنامهنگار سعودی از این استراتژی پیروی میکند. این موضوع اما همواره کسب و کاری خطرناک است. در طول جنگ سرد، آمریکا از مجموعهای از دیکتاتورهای سرکش ناخوشایند برای مقابله با توسعه کمونیسم حمایت کرد. آنان اغلب مشکلات کوتاهمدت را حل میکنند اما باعث ایجاد مشکلات بیشتر در بلندمدت میشوند. سوموزا دیکتاتور مورد حمایت امریکا در نهایت سقوط کرد و ساندنیستهای کمونیست قدرت را در دست گرفتند که با رهبرشان "دانیل اورتگا" شناخته میشوند. او خود اکنون مخالفان را سرکوب میکند. حمایت امریکا از باتیستا دیکتاتور کوبا شرایطی را ایجاد کرد که رژیم کمونیستی تحت رهبری کاسترو به قدرت رسید. حمایت امریکا از دیکتاتورها باعث افزایش احساسات ضدآمریکایی شده است و سبب شده تا سایرین به ما به دید "یانکیهای امپریالیست" نگاه کنند. حمایت طولانیمدت امریکا از رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی را نیز باید به این موضوع اضافه کرد؛ بهخصوص آنکه دولت ریگان از تحریم علیه آن کشور در دهه 80 میلادی خودداری کرد. خوشبختانه "نلسون ماندلا" پس از آزادی از زندان هوشمندی از خود نشان داد و "بیل کلینتون" رییس جمهوری امریکا را در آغوش گرفت. به "صدام حسین" رییس جمهوری سابق عراق نگاه کنید. در طول جنگ ایران و عراق او به معنای واقعی کلم دشمن دشمن ما بود. درست چند سال پس از بحران گروگانگیری در ایران. او یک دیکتاتور بود ولی از نه نوع اسلامگرایانه؛ مردی بود که امریکاییها میتوانستند با او معامله و کار کنند. "دونالد رامسفلد" وزیر دفاع سابق امریکا با او دست داده بود و دیدار داشت. نتیجه سیاست همکاری با صدام سپس سرنگون کردن او از طریق جنگ، باعث ظهور هرج و مرج و ناآرامی در عراق شد که تاکنون ادامه دارد و از دل آن داعش ظهور کرد.
دست دادن رامسفلد و صدام
شاید بدترین نمونه این استراتژی حمایت امریکا از شورشیان ضد شوروی افغان با نام مجاهدین بود. دولت کارتر به سازمان سیا دستور داد تا گروههای اسلامگرا را تحت عنوان جنگویان آزادی برای حمله علیه نیروهای شوروی مورد حمایت قرار دهد. عناصر مجاهدین بعدا به طالبان تبدیل شدند. از میان آنان ثروتمندی به نام "اسامه بن لادن"، یک میلیاردر سعودی نیز ظهور کرد که پس از آن القاعده را تاسیس کرد. این تضاد واقعگرایی با اخلاقگرایی ایدهالیستی را در سیاست خارجی آمریکا نشان میدهد.
اکنون به نظر میرسد ترامپ برای شکل دادن به خاورمیانه آنگونه که خودش میخواهد باید روابط را با عربستان سعودی حفظ کند. او اما تنها علاقمند به رابطه با محمد بن سلمان نیست. او به طور غریزی برای شخصیتهای اقتدارگرا احترام و عشق قائل است از "کیم جونگ اون" رهبر کره شمالی تا ستایش دوترته رهبر خونریز فیلیپین.
ترامپ نگاه اخلاقگرایانه را کنار گذاشته است. او از دیدگاه آرمانگرایانه و حقوق بشری به موضوع نگاه نمیکند. او در مورد روسیه و پرونده قتلهای قضایی غیرقانونی در روسیه تحت رهبری پوتین گفته بود شما فکر میکنید کشور ما (امریکا) بیگناه است؟ این نوعی تلاش ترامپ برای توجیه است.